مصاحبه اختصاصی با دکتر سید سیامک هاشمی(فعال محیط زیست)

سال 95 نقطه اوج طرح مسائل محیط زیستی در رسانهها و افکار عمومی بود؛ افزایش آلودگی هوا در کلانشهرها، تداوم بحرانهای محیط زیستی از قبیل خشکسالی و کم آبی و تداوم بحران در دریاچه ارومیه یا واکنشهای عمومی به خشک شدن رودخانهها و تالابها و در روزهای پایانی و کابوس ریزگردها در استان. با رشد نمودهای قابل مشاهدهی تخریب محیط زیست، توجهها به فعالیتها و وظایف سازمان حفاظت محیط زیست و در راس آن معصومه ابتکار نیز فزونی گرفت. در همین رابطه و در جستجوی حلقه مفقوده واکنشها به بحرانهای محیط زیستی سراغ دکتر سید سیامک هاشمی، استاد دانشگاه و فعال محیط زیست رفتیم تا از او که سالهاست در مقام استاد دانشگاهی و محقق و فعال محیط زیست در این حوزه کنکاش کردهست وضعیت را جویا شویم.
آیا ما در ایران جنبش محیط زیستی داریم؟
درواقع چنین چیزی نداریم. یک سری موج داریم که خیلی سعی میکنند تبدیل به جنبش بشوند ولی نمیتوانند. چیزی که با قطعیت میتوان گفت این است که ما یک موج آگاهی محیط زیستی در ایران داریم. مسائلی که تخریب محیط زیست باعث به وجود آمدنشان شده است مثل همین ریزگردها، خشک شدن دریاچه ارومیه، کم آبی، فرونشست زمین، فرسایش خاک و از دست رفتن جنگلها و… حالا عینی شدهاند و آنچه پیشتر پیشبینی میشد، ولی کسی توجهی به آن نمیکرد و برخی گمان میکردند که چنین چیزی اتفاق نمیافتد و هیچوقت جنگلی تبدیل به بیابان نمیشود و… حالا رخ داده است. این باعث ایجاد موج آگاهی محیطزیستی شده است ولی اینکه این موج بخواهد تبدیل به جنبش بشود نیاز به کار سازمانیافته و آگاهی بیشتر دارد و نیازمند فعالیتهای منسجمی است که ما فعلا در ایران نداریم. تلاشهایی انجام شده است و یک سری انجیاو هستند و این فعالیتها را انجام میدهند، ولی من به عنوان یک محیط زیستی معتقدم هنوز ما تبدیل به یک جنبش نشدهایم.
جنبش علاوه بر آنچه گفته شد نیاز به کار سیاسی دارد. سیاسی به معنای Policy یعنی اداره کردن جامعه بشری و نه به معنای سیاسی بازی. متأسفانه خیلی از محیطزیستیها از کلمه سیاست فراریاند و آن را به صورت منفیاش در نظر میگیرند. الان خوشبختانه یک فکرهایی دارد میشود؛ اینکه ما یک قدرتی داشته باشیم، توانایی لابیکردن با نهادهای قدرت را داشته باشیم و … ، اما هنوز شکل نگرفته است ولی من خوشبینم که این اتفاق بیافتد.
چرا سازمانهایی که دغدغه محیطزیستی یا اصلاً کارویژه محیط زیستی دارند اغلب سوگیریشان رو به مردم بوده است تا رو به دولت، نهادها یا کسانی که عامل تخریب محیطزیست هستند، یا قدرت مقابله با تخریب یا سوءاستفاده از محیط زیست را دارند؟
این گفته را تا حدی قبول دارم و تا حدی نه. ما معمولاً در سطح خرد نگاه کردهایم. یعنی مدام مسایل را به این شکل با مردم در میان گذاشتیم؛ مردم زباله را تفکیک کنند، آب کمتر مصرف کنند و … ولی از طرفی هم هستند نهادهای مردمیای که انتقادهایشان را به سمت دولت نشانه گرفتهاند. مشکل اینجاست که وقتی میخواهند از نهادها و سازمانها هم انتقاد کنند دستگاه ناظر را هدف قرار دادهاند. یعنی در ساختار سیاسی ما سازمان محیطزیست ناظر است، ما هم انتقادمان از وضعیت محیط زیستی را معطوف کردهایم به ناظر. کمتر موشکافی کردهایم. عقبتر را نگاه نکردهایم. مثلا آب، متولیاش یک سازمان دیگر است. بهرهبرداری از زمین متولی دیگری دارد. پروژههای عمرانی و اقتصادی متولیان دیگری دارند و اینها صاحب قدرتهای بیشتری هم هستند تا سازمان محیط زیست.
جالب اینجاست که همین سازمان ناظر هم در چارت ساختار دولت قرار گرفته است، در حالی که بیشترین تخریبها را ما از نهادهای دولتی شاهد هستیم. درواقع ما خود دولت را ناظر بر تخریبهایی کردیم که اغلب توسط سازمانها و وزارتخانههای تحت امر خودش صورت میگیرد. خیلی وقتها مسأله همین آدرس اشتباه دادن است.
یکی از محورهای انتقادات درباره دریاچه ارومیه بحث سدهایی است که بر روی رودخانههای منتهی به این دریاچه زده شده است و اینکه شخص معصومه ابتکار جزء کسانی بوده که امضایش زیر خیلی از این اجازهنامههای احداث سدها بوده است،نظر خود را در این مورد مطرح کنید؟
ما برای مدیریت آب کشور، نگاهمان به این است که در آمریکا و در یک سالهایی سازههای بتنی جواب داده است، پس ما هم سازههای بزرگی به اسم سد میسازیم، طرح انتقال آب اجرا میکنیم و در محیط زیست دستکاری میکنیم تا نیازهای روزمره را مرتفع کنیم. دیگر درازمدت را مد نظر قرار ندادهایم. البته که عدهای هم سود خیلی کلانی در این میانه بردند؛ بتنریزی کردهاند و بتنریزی پول خوبی دارد. اینها صاحب قدرت اقتصادی هم هستند بنابراین امکان فشار سیاسی هم دارند. سدهای زیادی ساخته میشوند و ممکن است چشم خیلیها را هم بگیرند، اما کسی به تبعاتش نگاه نمیکند. وظیفه نگاه کردن به تبعاتش کار کیست؟ کار سازمان محیط زیست. ولی ما این را با یک بودجه خیلی مختصر و قدرت خیلی کم آوردیم در یک سطح خیلی پایین نگهش داشتهایم. برای این وظیفه، یک نفر را به عنوان نماینده محیط زیست در یک شورای هشت نُه نفره میآوریم و رأیگیری میکنیم. خیلی وقتها سازمان محیطزیست رأی منفی داده ولی پروژه اجرا شده است. خیلی وقتها هم سازمان محیط زیست اشتباه کرده و رأی مثبت داده است، چون یک معیارهای خیلی کلی را مدنظر قرار داده است یا دید بلند مدت نداشته است. کما اینکه معصومه ابتکار هم بارها اشتباه کرده و رأی مثبت داده است.
گاهی شاخصهای محیط زیستی، روی کاغذ جواب میدهد اما روی زمین نه. گاهی شرایط ویژه یک منطقه، باعث میشود تا اجرای یک پروژه، با وجود دارا بودن تمامی شاخصهای استاندارد، به ضرر محیط زیست تمام شود. در خیلی موارد، سازمان محیط زیست دیده که یک پروژه شاخصهایش را داشته و رأی مثبت داده است؛ درباره سدها، پروژههای انتقال آب یا پتروشیمی و جانمایی صنایع و … خیلی وقتها مسئله همین شاخصهایی است که روی کاغذ تعیین شدهاند. حتی گاهی در پروژهها، مجری پروژه شاخصهایی را عمدا به اشتباه بیان میکند.
این عدم توجه مربوط به یک وضعیت کلی است و ریشهدارتر از رأی به این پروژه و یا آن پروژه است. نمونهاش همین پت، بطریهای نوشابه و آب معدنی که سالها وارد شده است ولی صنایع بازیافتش وارد نشده بود و ما به این فکر نمیکردیم که خب با این مواد باید چه کرد. آن زمان سازمان محیط زیست کجا بوده است؟ آیا موافق بوده یا مخالف؟ من فکر میکنم اصلاً در این مورد نظری نداده است. در این ساختار سازمان محیط زیست گم شده است. سازمان محیطزیست هم اشتباه زیاد داشته، بالاخره رئیسش معاون رئیسجمهور است و در بهترین حالت جزء افرادی انتخاب میشود که در همان ساختار حضور دارد. معصومه ابتکار دوران اصلاحات انتخاب میشود. فاطمه واعظ جوادی دوره اول احمدینژاد هست، بعد رئیسجمهور جواب نمیگیرد و در دولت دومش محمدجواد محمدی زاده، استاندار سابق خراسان رضوی را انتخاب میکند، چرا که با او میتواند راحت کنار بیاید. خیلی طبیعی است چون نمیخواهند مانعی داشته باشند و میخواهند کسی باشد که بتوانند با او کار کنند.
درباره سدها، مثلاً در مورد دریاچه ارومیه همین اتفاق افتاده است. ما در دوران سازندگی ساختن سد و اینکه روبان افتتاح این سد را ما ببریم و سازه بزرگ بسازیم برایمان افتخار بوده است، مثل دهه پنجاه آمریکا که افتخار بوده ولی ما الان به این مشکل برخوردیم که دریاچه ارومیه خشک شده است. نه فقط به خاطر سدها. خود سدها که آب مصرف نمیکنند. این آب کجا دارد مصرف میشود؟ در زمینهای کشاورزی مصرف میشود و هدر میرود. ما در بهترین حالت به طور متوسط ۳۲ درصد آبی که در زمین کشاورزی مصرف میکنیم را به محصول تبدیل میکنیم و ۶۸ درصدش را هدر میدهیم، که اگر این را اصلاح کنیم خود به خود سد هم برچیده میشود. وقتی آب را احتیاج نداشته باشیم چرا پشت سد نگه داریم؟
در این میانه هم سدسازها صاحب قدرت اقتصادی و سیاسی بودند و مورد وثوق دولت مردان بودند، چون کارهای بزرگ میکردند و سازه عظیم میساختند که روبان برایش قیچی میکردند و خب سند افتخار بوده است و برای همین صاحب قدرت بودند. تا جایی که سیاستهای کلی وزارت نیرو را خیلی وقتها همین سدسازان تعیین میکنند، یا مهرههای خیلی بزرگی را اینها جابهجا میکنند. نمونهش اینکه بعضی معاونتهای وزارت نیرو سالهاست که تغییر نمیکنند و در نهایت بین معاونتها فقط جابهجا میشوند. ما هنوز از کم آبی میگوییم، و پاسخش را دوباره در سازهی بزرگ میبینیم. حتی وقتی دریاچه ارومیه دارد خشک میشود میخواهیم پروژه انتقال آب را پیش ببریم که باز بحث بتنریزی و سازه بزرگ ساختن است. این دقیقاً همان سیطرهی بحث سرمایهای است که قرارست اینجا جابهجا بشود؛ زمانی این جابهجایی سرمایه در سدسازی بوده است، حالا از نظر افکار عمومی سدسازی بد شده است، پس میرویم برای طرح انتقال آب؛ یکی همین طرح جنجالی و عجیب اتصال خلیج فارس به دریاچه خزر.
حالا که معضلات محیط زیستی عینی شدهاند و در سطح افکار عمومی مطرح شده اند، آیا جهتگیریها در بین فعالان محیط زیست، مسئولان دولتی و … در حال تغییر است یا تنها رسانهای شده و در بهترین حالت یک موج محیط زیستی دیگرست؟
نه، تغییری در جهتگیریها قابل مشاهده نیست، تنها در گفتگوها شاهد تغییریم. ببینید مثلاً آذربایجان با مسأله ریزگردها مواجه میشود. 19 نماینده مجلس دارد که هیچوقت درباره هیچ موضوع محیط زیستی حرف نزدند(مگر در موارد نادر). چه بسا علیه محیطزیست هم موضع گرفتند و عمل کردند، بعد ناگهان صاحب دغدغه محیطزیستی میشوند. احتمالاً نرخ نان امروز در محیط زیست بالاتر است! از این جنبه میتوانند به دولت اعتراض کنند، و یک جورهایی رأی بیشتری بگیرند. یک روز با ماسک میایند مجلس و یک روز داد میزنند سر سازمان محیط زیست. الان همه درباره این علایم حرف میزنند ولی جنبههای کلی ماجرا را کسی دربارهش صحبت نمیکند. مثلا اینکه چرا ریزگرد میآید؟ چه بر سر سرزمین آمده که اینقدر فرسایش خاک و خشکی تالابها داریم؟ هیچ وقت مورد بحث این افراد قرار نمیگیرد. فقط اینکه میتوان به خاطر ریزگردها از دولت که رقیب سیاسیشان است انتقاد کنند، مورد توجهشان است. این فکر محیط زیستی نیست. الان ما بحران فرونشست زمین داریم. در موردش خیلی کم صحبت میشود و آن هم تنها توسط محیطزیستیها است. وزارت نیرو خیلی به ندرت در این باره حرف میزند. مثلاً یکبار من دیدم آقای چیتچیان صحبت کرد در این باره ولی همهی آمارهایش آمارهایی بود که پیشتر یک فعال محیط زیست داده بود. این نشان میدهد که در بهترین حالت وزیر نیرو هم به آمارهایی مراجعه کرده که آقای فعال محیط زیست اعلام کرده است. ما تحت تأثیر موجها و اتفاقات درباره محیط زیست صحبت میکنیم، ولی این را در یک قالب کلی و با همه جنبههایش در نظر نمیگیریم.