روایت عباس عبدی از سه اشتباه بزرگ نجفی

 روایت عباس عبدی از سه اشتباه بزرگ نجفی

عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت:  توضیح: این یادداشت‌ها قرار بود از شنبه گذشته منتشر شود که به دلیل نکته‌ای که در همان روز نوشتم، انتشارش را به تاخیر انداختم ولی با توجه به مسائل پیش آمده در طول هفته گذشته اکنون انتشار آن‌ها را مناسب می‌دانم. نوشتن درباره قتل خانم میترا استاد همسر آقای محمدعلی نجفی بسیار سخت است زیرا رویدادی قابل انتظار و پیش‌بینی‌پذیر نبود. این واقعه تمام یا بیشتر مولفه‌های یک خبر پرمخاطب را دارد. غیر‌منتظره بودن، قتل، زن، همسر دوم، سیاستمدار، اسلحه، نیرو‌های امنیتی و اطلاعاتی، رقابت‌های سیاسی، استعفا از مسوولیت و... همه و همه خبر را بهت‌آور و باورنکردنی و در عین حال تحریک‌کننده از حیث فهم ماجرا یا تحلیل آن کرده است. نوشتن برای امثال بنده نیز سخت است حداقل در شرایط کنونی. مدتی زمان لازم است که بیشتر فکر کرده و اطلاعات دقیق‌تری به دست آید.

هر چند بعید می‌دانم به این زودی‌ها اطلاعات قابل قبولی بیش از آنچه تاکنون به دست آورده‌ام، منتشر شود ولی از چند جهت دیگر نوشتن در این باره یک ضرورت است. اول اینکه واقعه‌ای رخ داده که مهم است و باید نسبت به آن نظر و تحلیل داشت. به علاوه در این چند روز حرف‌های نامناسبی نیز زده شده است که اگر بتوان حرف مفیدی زد در این وانفسای شایعات و تحلیل‌های زرد می‌تواند مفید باشد. بنده به صفت پیگیری حوادث به ویژه قتل که حوزه مورد علاقه‌ام یعنی جامعه‌شناسی حقوقی و کیفری است نیز پیگیر این رویداد‌ها هستم و این نمونه‌ای مهم از یک اتفاق قتل است که باید مورد تحلیل قرار گیرد.

فرض بنده بر این تحلیل نیز آن چیز‌هایی است که آقای نجفی از وقوع قتل و احتمالا دلایل آن گفته و اقرار کرده است. شواهدی جدی علیه این اقاریر وجود ندارد. ساختن سناریو‌های عجیب و غریب که در برخی از نوشته‌ها به آن‌ها اشاره می‌شود تقریبا غیرممکن است. ممکن است پرسش‌ها و ابهاماتی جدی درباره بخش‌هایی از ماجرای تعریف شده یا انگیزه فرد وجود داشته باشد ولی این ابهامات تاثیری در اصل ماجرا ندارد. با این مقدمه می‌پردازم به چند نکته درباره این اتفاق تاثرآور.

اولین نکته‌ای که به وفور مطرح شد و رنگ غالب تحلیل‌ها را به خود گرفت، سناریوی پرستو بود. متاسفانه این رفتار غیراخلاقی و ناجوانمردانه‌ای است که حتی توهین به شعور و فهم آقای نجفی هم هست.

این برداشت محصول نگاه سیاسی است. البته از پیش از سال ۱۳۷۶ مواردی از این رفتار‌ها دیده می‌شد و همان موارد عامل یا زمینه‌ساز چنین برداشتی‌هایی در امروز شده است. این برداشت در درجه اول هدفش لکه‌دار کردن دستگاه‌های اطلاعاتی است ولی پیش از آن یک زن را متهم کرده که عملی به غایت غیراخلاقی است. من امکان چنین رفتار‌هایی را رد نمی‌کنم و می‌دانم که متاسفانه سوءاستفاده از این ابزار در گذشته بوده است و اکنون را نمی‌دانم ولی این را هم می‌دانم که کاربرد چنین تحلیلی هنگامی مجاز است که اطلاعات قطعی در این زمینه وجود داشته باشد. این برداشت در مورد اتفاق اخیر و تا اینجا که می‌دانم نه درست است و نه اخلاقی. البته ارتباطات بعدی افراد اطلاعاتی خودسر یا تحت امر با آن خانم را نه نفی می‌کنم و نه تایید. این‌ها در ادعا‌های آقای نجفی آمده است و گمان می‌کنم که اگر شواهدی در تایید این ادعا‌ها باشد، آن‌ها را آقای نجفی جمع‌آوری کرده است.

زیرا امکان باز کردن موبایل آن خانم و ثبت چنین ارتباطات کلامی وجود داشته است. حتی اگر این ادعا‌ها نیز درست باشد، آن را نمی‌توان به منزله پرستو بودن خانم استاد دانست که اتهامی سنگین و غیر‌موجه است. چنین چیزی می‌تواند دلایل دیگری داشته باشد. حتی اگر هم باشد تاثیری در مسوولیت آقای نجفی ندارد. اگرچه بنده شناخت کاملی از خانم استاد ندارم ولی برحسب شناخت اجمالی بعید می‌دانم دستگاه‌های اطلاعاتی، چنین افرادی را مورد استفاده برای این مقاصد قرار دهند.

بنابراین با این پیش‌فرض معتقدم که در جریان تحلیل و توصیف این قتل پیش از هر چیز باید از کشته شدن یک انسان، یک مادر و یک دختر به نسبت جوان اظهار تاسف کرد و توجه داشت که فرزند او بدون مادر شده و تا پایان عمرش درگیر این فاجعه است. پدر و مادر و خانواده‌اش، دختر خود را از دست داده‌اند و از همه مهم‌تر اینکه یک انسان جان باخته است، هر چند می‌توان توضیح داد که او نیز نقشی حتی مهم در بروز این فاجعه داشته است. طبیعی است که این نقش نافی اهمیت کشته شدن او نیست.

همچنان که در این حادثه می‌توانست جای قاتل و مقتول عوض شود. در این صورت آیا باز هم همین طور داوری می‌کردیم که امروز داوری می‌کنیم؟ بی‌توجهی به مرگ یک انسان به خاطر ملاحظات سیاسی یا علاقه‌ای که به آقای نجفی داریم، درست نیست. اتفاقا در این مورد خواهم گفت که این به زیان متهم نیز هست. تجربه‌های گذشته در این باره کم نیستند. فراموشی مقتول و برجسته کردن متهم به قتل در فرآیند دادرسی و جلب رضایت خانواده مقتول ایجاد اختلال می‌کند. به جای آنکه پرونده را ببندد، آن را باز می‌گذارد. بهترین حالت کوشش برای جلب رضایت و خارج کردن وجه خصوصی جرم قتل از پرونده و رسیدگی علنی به وجه عمومی آن است. البته این‌ها نافی رفتار‌های احتمالی و تحریک‌کننده آن خانم نیست ولی در هر حال جان یک انسان در میان است.

 

عباس عبدی در قسمت دوم یادداشت درباره پرونده قتل میترا استاد همسر دوم محمد علی نجفی در روزنامه اعتماد با برشمردن ویژگی‌های رفتاری و شخصیت نجفی از دو اشتباه بزرگ او گفت. عبدی در قسمت اول یادداشت نیز سناریوی پرستو خواندن میترا استاد را توهین به شعور نجفی قلمداد کرد. 

عباس عبدی نوشت: فارغ از این نکته محوری که درباره این قتل و اهمیت کشته شدن یک انسان گفتم، دوست دارم که به وجوه دیگر این ماجرا بپردازم. ممکن است برخی دوستان یا خوانندگان این نحوه ورود به ماجرا را نپسندند، در این صورت می‌توانیم گفتگو کنیم بلکه به نتیجه بهتری برسیم. ابتدا درباره آقای نجفی می‌نویسم. شاید حداقل در ۱۵ سال گذشته در بیشتر از ۵۰ جلسه حضور داشته‌ام که آقای نجفی یا عضو آن بوده‌اند یا حتی مدیر جلسه بوده‌اند. به جرات می‌توانم بگویم که یکی از بهترین و خوشفکر‌ترین افراد بوده است. او را می‌توان یکی از نماد‌های تکنوکراسی سالم و کارآمد پس از انقلاب معرفی کرد. کسی که می‌توانستی با او حرف بزنی، سخنی غیرمعقول از او نمی‌شنیدی، حتی اگر با نظرش مخالف بودی. بسیار محترم و خوش برخورد و آرام بود.

هیچ‌گاه به یاد ندارم که عصبانی شده باشد؛ رفتاری که در جلسات و موضوعات حاد از سوی برخی افراد پیش می‌آید و دیده می‌شود. تند برخورد نمی‌کرد. خشک هم نبود و در سخنانش نوعی از طنز و مطایبه را می‌دیدید. اعتماد به نفس بالایی داشت. غرورش دوست داشتنی بود و برخلاف غرور مبتذل برخی افراد بود. این نکته را آقای دکتر خانیکی برایم تعریف کرد که او آخرین مرحله دکترای خودش را در MIT نگذراند و به ایران آمد. ولی با اینکه دو بار وزیر علوم بود، هیچ‌گاه اقدام به اخذ مدرک دکترایش نکرد. در حالی که می‌توانست به راحتی برود و پایان‌نامه خود را بگذراند، آن هم از MIT، یا در یک دانشگاه ایرانی از تزش دفاع کرده و با افتخار به او مدرک بدهند.

در جامعه‌ای که افراد می‌کوشند از دانشگاه‌های غیرواقعی مدرک جعلی بیاورند و دکترا بگیرند او مدرک MIT را هم به حساب نیاورد. می‌دانید چرا؟ به نظر بنده، به این دلیل که مدرک برایش مهم نبود. گمان می‌کرد که مدرک چیزی به او اضافه نمی‌کند و این از غرور و عزت نفس او بود. هیچ‌گاه درباره او سخنی از سوءمدیریت یا سوءاستفاده مالی نشنیده بودم.

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌هایش صراحت بیانش بود که ضمن احترام گذاشتن به مقامات بالاتر حرفش را می‌زد و اگرچه حداقلی از ملاحظات را رعایت می‌کرد ولی حرفش را می‌زد و این نزد مدیران ایران ویژگی کمیابی است. با این تصویر از آقای نجفی هنگامی که می‌شنویم همسرش را کشته است، جز تعجب و آه و افسوس واکنش دیگری نمی‌توانیم، نشان دهیم.

روشن است که باید این نتیجه را گرفت که او حتما به شرایط بسیار بحرانی رسیده بود و حتی اگر با سبق تصمیم هم همسرش را نکشته باشد، رفتاری کرده که خواسته یا ناخواسته منجر به قتل او شده است. این شرایط بحرانی چیست؟ و چرا وی به این نقطه رسید که یکی از سرمایه‌های ارزشمند ایران باید اکنون به اتهام قتل عمد آن هم همسرش محاکمه شود؟ ما شرایط او را به‌طور کامل درک نخواهیم کرد. تصمیمات لحظه‌ای تحت فشار‌های گوناگون برای هر کسی پیش می‌آید ولی برای شخصی، چون آقای نجفی انتظار می‌رود که پیشاپیش در مسیری قرار نگیرند که دچار این وضع شوند. به نظر من سه خطای پیاپی موجب بروز این مشکل شده است.

روایت عباس عبدی از دو اشتباه بزرگ نجفی

اولین خطای آقای نجفی دل بستن به این خانم است. منظورم بد گفتن از آن خانم نیست. هر کسی اخلاقیات و روحیات خاص خودش را دارد. ما در زندگی عادی خود نیز با افراد بسیاری دوست می‌شویم ولی فقط برخی از آنان را به عنوان دوستان دایم انتخاب می‌کنیم و با بسیاری از آنان قطع رابطه می‌کنیم. دل بستن در چنین موردی و برای شخصی، چون آقای نجفی نیازمند کنکاش و آگاهی‌های بسیاری از اخلاق و رفتار و انگیزه‌های طرف مقابل است. بعید است که این خانم خصوصیات اخلاقی و رفتاری یا انگیزه‌ها و انتظاراتش را توانسته باشد چنان پنهان کند که فرد پا به سن گذاشته‌ای، چون آقای نجفی متوجه آن‌ها نشود. همین که به اندازه ۱۳۶۲ سکه طلا مهریه درخواست کرده گویای مسائل زیادی است. ازدواجی که فقط چند ماه فرصت لازم داشته که به بن‌بست بخورد و حتی موجب اقدام به خودکشی شخصی، چون آقای نجفی شود، هیچ معنایی ندارد جز آنکه در انتخاب و دلبستگی به او خیلی خیلی با عجله و بدون تامل و حداقلی از تعقل رفتار شده است. به ویژه آنکه با همسر اولش بیش از ۴۰ سال زندگی مشترک داشته‌اند و با چنین وضعی به‌طور قطع آقای نجفی به سرعت دچار عذاب درونی نیز می‌شده است. نه تنها از جانب خانواده، بلکه از جانب دوستان نیز دچار این فشار هنجاری می‌شده است. بنابراین با فرض پذیرش رفتار طردکننده از سوی دوستان و خانواده، باید چنان انتخابی صورت می‌گرفت که نه‌تن‌ها به بن‌بست نمی‌رسید، بلکه عوارض دیگر را نیز کم می‌کرد. این اشتباه فردی آقای نجفی در حوزه خصوصی خودش است، ولی بازتاب و آثار عمومی و اجتماعی آن زیاد است.

اشتباه دوم آقای نجفی در حوزه عمومی رخ داد و مهم‌تر است. ناهمخوانی و ناسازگاری پذیرش مسوولیت شهرداری تهران با وجود چنین علاقه‌ای یا تعمیق چنین علاقه‌ای با حضور در شهرداری تهران است. اینجا ایشان نه فقط در حق خودشان بلکه در حق دیگران نیز مرتکب خطا و جفا شده‌اند. چون چنین فرض نانوشته‌ای وجود دارد؛ افرادی که می‌خواهند پست سیاسی بگیرند، نباید چنین مساله‌ای داشته باشند، حتی اگر بدون هیچ ابهام و اشکال حقوقی و شرعی باشد. آنان باید میان دلبستگی شخصی و پست سیاسی یکی را برگزینند. اگر پیش از شهردار شدن چنین رابطه‌ای را داشته که طبق اظهارات خودشان داشته، در این صورت مرتکب اشتباه مهمی شده است. این رفتار را در معاملات و حقوق «خیار عیب» می‌نامند. یعنی عیبی وجود داشته که فروشنده هنگام معامله و قرارداد آن را پنهان کرده و عملی غیراخلاقی است. حتی اگر پس از شهردار شدن این وضع حادث شده، باز هم باید آن را مطرح می‌کردند و نظر دوستان‌شان یا شورای شهر را می‌پرسیدند. مهم‌تر اینکه آقای نجفی می‌دانستند یا حداقل اینکه می‌گفتند که قرار است با فساد مبارزه کنند و نیز مخالفان سیاسی دارند و همه این‌ها می‌توانست مستمسکی برای آشکار کردن چیزی باشد که ظاهرا پنهان مانده بود. به علاوه این امور را ممکن است از افکار عمومی پنهان کرد، ولی از نیرو‌های اطلاعاتی که نمی‌توان در بلندمدت پنهان کرد. بنابراین چیزی که برای دیگران و مخالفان آشکار بوده چرا باید برای دوستانی که قصد همکاری دارند، پنهان بماند؟

عدم شفافیت رفتاری ایشان (و اصلاح‌طلبان که جداگانه به آن خواهم پرداخت) منشا اصلی اشتباه در ادامه این مرحله است. ایشان باید علت استعفا از شهرداری و همه آنچه رخ داده بود را خیلی شفاف بیان می‌کرد. اگر کار اشتباهی کرده بود، عذر می‌خواست و اگر کار خودش را درست می‌دانست نباید از شفافیت نگران می‌شد. ریشه بی‌اعتمادی مردم و حتی کنشگران اصلاح‌طلب در این‌گونه رفتارهاست. در این مرحله رفتار‌های دیگری رخ داده است که باید همه آن‌ها شفاف می‌شد و نباید به صورت زمزمه و غیرآشکار در می‌آمد. حتی در مورد طلاق همسر اول‌شان نیز خلاف‌گویی رخ داده که اصلا مورد قبول نیست.

مطالب مرتبط با پست جاری

نظرات

کد امنیتی رفرش
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما